日本(国) Nippon / Nihon (koku) ژاپن | |||||
| |||||
شعار ملی: ندارد | |||||
سرود ملی: Kimi ga Yo (君が代) حکمروایی امپراتوری | |||||
![]() | |||||
پایتخت - مختصات جغرافیایی | توکیو | ||||
بزرگترین شهر | توکیو | ||||
زبان رسمی | ژاپنی | ||||
نوع حکومت | مشروطه سلطنتی امپراتور آکیهیتو شینزو آبه (LDP) | ||||
تشکیل - روز ملی تأسیس - قانون اساسی فعلی | ۱۱ فوریه،۶۶۰ ق م۳ مه ۱۹۴۷ | ||||
مساحت - کل - آبها (%) | ۳۷۷٬۸۷۳ km² (۶۲ام) ۰٫۸ | ||||
جمعیت - برآورد ۲۰۰۷ - تراکم جمعیت | ۱۲۷٬۴۳۳٬۴۹۴ (۱۰ام) ۳۳۷/km² (۳۰ام) | ||||
تولید ناخالص داخلی (برابری قدرت خرید) - کل - سرانه | براورد ۲۰۰۶ ۴٫۲۲۰ بیلیون دلار (۳ام) ۳۳٬۱۰۰ دلار (۱۲ام) | ||||
شاخص توسعه انسانی (۲۰۰۴) | ۰٫۹۴۹ (۷ام) – بالا | ||||
واحد پول | ین (¥) (JPY ) | ||||
منطقه زمانی - در تابستان (DST) | JST (UTC+9) بدون تغییر | ||||
کد بینالمللی خودرو | J | ||||
دامنه اینترنتی | .jp | ||||
پیششماره تلفن | +81 |
ژاپن کشوری است در شرقیترین بخش خاور دور ، در قاره آسیا. زبان مردم این کشور ، زبان ژاپنی است.
ژاپنیها به کشور خود، نیهون (にほん (Nihon میگویند. نیهون از دو واژهٔ NICHI (که به صورت هی Hi نیز تلفظ میشود) و HON تشکیل شدهاست. NICHI یا Hi به معنای خورشید و روز است و HON یعنی ریشه و آغاز، چرا که ژاپن اولین سرزمینی است که خورشید در آن طلوع میکند و روز از آنجا آغاز میشود به آن سرزمین آفتاب یا سرزمین آفتاب تابان میگویند. در زبان ژاپنی این نام نیپون Nippon )にっぽん(نیز تلفظ میشود.
دوران نوین ژاپن با به تخت نشستن امپراتور موتسوهیتو در سال ۱۸۶۸ میلادی آغاز شد. در دوره امپراتوری او (که تا سال ۱۹۱۲ ادامه داشت و دوره میجی خوانده میشود)،اصلاحات بسیاری در ساختار اداری، حکومتی و نظامی صورت گرفت و ژاپن به یک قدرت جهانی تبدیل شد (که توانست چین را در جنگ نخست چین و ژاپن، و روسیه را در جنگ روس و ژاپن شکست دهد). در این دوره، ژاپن توانست بر تایوان، کره و شبهجزیره ساخالین سلطه یابد.
در جنگ جهانی اول، ژاپن از متفقین بود.
در جنگ جهانی دوم، ژاپن یکی از دول محور بهشمار میرفت و با متفقین میجنگید. در این دوره نخستوزیر ژاپن هیدکی توجو بود. پس از جنگی درازمدت در اقیانوس آرام، ژاپن بیشتر متصرفات خود را از دست داد و در انتها پس از فروافتادن بمب اتم در هیروشیما و ناکازاکی، ژاپن بدون قید و شرط تسلیم شد.
پس از اشغال توسط آمریکا، با یک برنامه پیگیر توسعه صنعتی و کمک آمریکا، ژاپن به رشد اقتصادی چشمگیری دست یافت و به یکی از بزرگترین اقتصادهای دنیا بدل شد.
حکومت ژاپن، سلطنتی مشروطه است که در آن قدرت امپراطور بسیار محدود است. امپراطور که بیشتر نقش تشریفاتی دارد، در قانون اساسی بدینگونه تعریف شده است: «نماد کشور و وحدت مردم». عملاً قدرت به دست نخستوزیر و دیگر اعضای منتخب شورا قرار دارد.[۱]
کشور ژاپن با داشتن تولید ناخالص داخلی به میزان ۴٫۵ تریلیون دلار در سال ۲۰۰۵ دومین قدرت اقتصادی دنیا (پس از آمریکا) بوده و در آسیا نیز رتبه اول را از این لحاظ داراست. این کشور دارای منابع طبیعی خیلی محدودی است و اکثر جزایر و خاک آن کوهستانی و آتشفشانی است. ولی با همکاریهای دولت در بخش صنعت و نیز سرمایه گذاری گسترده در تکنولوژیهای پیشرفته، ژاپن به عنوان یکی از پیشگامان عمده در صنعت و تکنولوژی دنیا شناخته شدهاست. صادرات بخش عمدهای از درآمدهای اقتصادی ژاپن را تشکیل میدهد و آمریکا با ۲۲٫۷٪، چین با ۱۳٫۱٪ و کره جنوبی با ۷٫۸٪ عمده ترین شرکای تجاری این کشور هستند. محصولات صادراتی عمدهی ژاپن شامل تجهیزات حمل و نقل، اتومبیل، صنایع الکترونیک، ماشین آلات الکتریکی و صنایع شیمیایی هستند. در بخش صنایع ژاپن به عنوان یکی از پیشرفته ترین کشورها در زمینه تولید اتومبیل، تجهیزات الکترونیکی، ماشین ابزار، فولاد و فلزات غیرآهنی، کشتی سازی، صنایع شیمیایی و نساجی و نیز صنایع غذایی فرآوری شده محسوب میشود. این کشور دارای چندین شرکت بین المللی با مارکهای معتبری همچون تویوتا، هوندا، سونی، نیسان، سیتی زن و ... است.
بنا به گزارش صندوق بین المللی پول در اواسط آوریل ۲۰۰۶، ژاپن با رشد اقتصادی ۲/۸ درصد پیش بینی شده برای سال ۲۰۰۶، همردیف کشورهای غربی و در مقام بالا قرار دارد.
چنین نتیجهای حاصل صادرات به کشورهای درحال توسعه مانند چین (که رشدش به ۹/۵٪ رسیده)، طرح دولتی و بی سابقه قانونمندسازی، سطح بالای تحقیق و توسعه، سرمایه گذاری بر روی آموزش و همچنین تعدیل نسبی ارزش دادن به سهام داران است.
این امر نشانگرآنست که میتوان یک راه ملی برای توسعه یافت. امروزه ژاپنی ها در صنعت انیمیشن سازی به یکی از نام آوران این عرصه بدل گشته است .شما می توانید برای کسب اطلاعات بیشتر در این زمینه و تاثیر انیمیشن در اقتصاد ژاپن به بخش مقالات سایت ایرانیان انیمیشن به آدرس http://iraniananimation.com مراجعه نمایید .
ژاپن به چندین ناحیه و ۴۷ استان تقسیم شدهاست.
|
شهر | جمعیت[۲] | |
---|---|---|
۱ | توکیو | ۸٬۵۳۵٬۷۹۲ |
۲ | یوکوهاما | ۳٬۶۰۲٬۷۵۸ |
۳ | اوزاکا | ۲٬۶۳۵٬۴۲۰ |
۴ | ناگویا | ۲٬۲۲۳٬۱۴۸ |
۵ | ساپورو | ۱٬۸۸۸٬۹۵۳ |
۶ | کوبه | ۱٬۵۲۸٬۶۸۷ |
۷ | کیوتو | ۱٬۴۷۲٬۵۱۱ |
۸ | فوکوکا | ۱٬۴۱۴٬۴۱۷ |
۹ | کاوازاکی | ۱٬۳۴۲٬۲۶۲ |
۱۰ | سایتاما | ۱٬۱۸۲٬۷۴۴ |
در ژاپن رسوم و سنن بسیار مهم هستند و به آسانی تغییر نمیکنند. به همین دلیل زنان برای ورود به دنیای کار و نیز کسب حقوق مساوی دوران سختی را پشت سر گذاشتهاند. جامعه ژاپن جامعه پدر سالار است که تصمیمگیری در آن عمدتاً کاری مردانهاست و از زنان انتظار میرود از مردان اطاعت کنند. تعدادی از زنان این نظام را به چالش کشاندهاند. اما اغلب آنها هنوز برتری مردان را میپذیرند. در ژاپن سیاستمداران زن نادرند و تنها ۵٪ کرسیهای قانون گذاری در دست زنان است و از ۱۷۰۰۰ وکیل شاغل کمتر از ۵۰۰۰ نفر آنان زن و ۷٪ تمام مدیران دفتری را زنان تشکیل میدهند. حدود ۴۰٪ زنان ژاپنی به کار بیرون از خانه مشغولند. اغلب آنها تکنیسین فروشنده یا کارگران رده پایین هستند. حدود ۳۰٪ زنان ژاپنی تحصیلات دانشگاهی دارند که از این میان اغلب آنها کسانی هستند که دوره ۲ساله علوم مذهبی را گذراندهاند. با وجود اینکه قوانینی مبنی بر وجود حقوق مساوی و درآمد یکسان برای مردان و زنان در مشاغل مشابه وجود دارد اما درآمد زنان به طور متوسط ۵۳٪ مردان است و بعضی شرکتها از استخدام زنان سر باز میزنند.
سر چارلز اسپنسر چاپلین، جونیور (۱۶ آوریل ۱۸۸۹ - ۲۵ دسامبر ۱۹۷۷) بازیگر صاحب جایزه اسکار و یکی از مشهورترین بازیگران و کارگردانان هالیوود بوده است.
فیلمهای چاپلین کمدی و اکثر آنها صامت و در سبک انجام شیرینکاری میباشند.
بسیاری چارلی چاپلین را تنها یک کمدین موفق می دانند حال آنکه او در طول زندگانی خود در زمینه موسیقی نیز استعداد فراوانی از خود نشان داد. ساخت موسیقی فیلم کار عادی وی بود و توانست در مجموع موسیقی ۲۳ فیلم را به پایان برساند. در توانایی ساخت موسیقی چاپلین همین بس که موسیقی فیلم لایم لایت ساخته چالین در سال ۱۹۷۲ برنده جایزه اسکار شد، بخشی از تم موسیقی لایم لایت. به قسمت اول مطلبی که یکی از دوستان برای سایت گفتگوی هارمونی ارسال داشته است توجه کنید. چارلی اسپنسر چاپلین مهمترین و تأثیرگذارترین شاگرد مک سنت و فرزند یک نمایشگر تالارهای محلی موسیقی انگلیسی به نام جرالدین چاپلین (بازیگر)، کودکی خود را در صحنههای سرگرم کننده تفریحی گذرانده بود. تصویر او از جهان، همچون چارلز دیکنز و د.و.گریفیث، که شباهت زیادی به هر دو داشت، با هر فقیر و تنگدستی دوران خردسالی و جوانی رنگ آمیزی شده بود و در طول عمر همدردی عمیق خود را نسبت به تنگدستان حفظ کرد.
در ۱۹۱۳، هنگامی که با دستمزد صد و پنجاه دلار در هفته در کمپانی کی استون استخدام شد، یک بازیگر سیار نمایشهای وودویل امریکایی بود. در نخستین فیلمی که به نام در تلاش معاش (۱۹۱۴) برای مک سنت بازی کرد، نقش یک شیک پوش تیپیک انگلیسی به او محول شد، اما با فیلم دومش، مخمصهٔ غریب مبیل (۱۹۱۴) کارکتر و هیات ظاهری یک ولگرد کوچولو را معرفی کرد؛ کارکتری که بعدها اورا شهرهٔ آفاق ساخت و به یک نماد جهانی سینمایی از یک فرد عامی در دوران ما بدل کرد.
چاپلین در کمپانی کی استون در سی و چهار فیلم کوتاه و شش حلقه یی داستانی با عنوان رمانس ناکام تیلی (۱۹۱۴) به کارگردانی مک سنت بازی کرد و کاراکتر این دلقک ریزنقش محزون را به تدریج پرورش داد؛ شخصی با کفشهایی که برایش بزرگ بودند، شلواری گشاد و کتی تنگ که کلاه لبه دار دربی بر سر می گذاشت. اما قریحهٔ چاپلین برای سبک ظریفتری ساخته شده بود و نه کمدی هایی با ضرباهنگ دیوانه وار کی استون، بنابرین در ۱۹۱۵ قراردادی برای ساختن چهارده فیلم کوتاه دو حلقه یی با کمپانی اسانی، با دستمزد هفته یی ۱۲۵۰ دلار، که در آن زمان دستمزد کلانی بود، بست او این فیلمها و فیلمهای بعدی خود را، جلای بیشتری داد. شخصیت پردازی درخشان او، همراه با حرکات پانتومیم که چارلی تبحر بی مانندی در آن داشت، از ولگرد کوچولو انسانی ساخت که با جهان پیرامون خود بکلی بیگانه است بهترین فیلمهایی که چاپلین در کمپانی اسانی ساخت: ولگرد ،شغل، بانک، شبی در نمایش. این فیلمها را در سال ۱۹۱۵ ساخت. این فیلمها چندان مورد استقبال قرار گرفتند که سال بعد در خواست هفتهای ده هزار دلار به اضافه پیش پرداختی معادل ۱۵۰۰۰۰ دلاری پس از امضای قرارداد برای ساختن ۱۲ فیلم برای کمپانی میو چوال را کرد. بهترین فیلمهای او در کمپانی میوچوال عبارتانداز: بازرس فرودگاه ۱۹۱۶، مامور آتش نشانی ۱۹۱۶، ساعت یک صبح ۱۹۱۶، سر سره بازی ۱۹۱۶، سمساری ۱۹۱۶، خیابان اوباش ۱۹۱۷، مهاجر ۱۹۱۷، ماجراجو ۱۹۱۷، چارلی از این فیلمها آثاری به یاد ماندنی به وجود آورد. همچنین اورا به شهرت جهانی رساند و برای اولین بار استعداد درخشانش را آشکار کردند. هجویه یی از مردم بسیار فقیر در مقابل مردم بسیار غنی؛ ضعف در مقابل قوی، که چاپلین را نزد مردم نزد مردم فقیر عزیز کرد و بلعکس. به طور مثال در فیلم مهاجر؛ دورویی آمریکایها نسبت به مهاجران و بی رحمی مسولان ادارهای مهاجرت رانشان می دهد.به محض رسیدن کشتی (چارلی چاپلین) به آیلند او با غرور و امید به مجسمهٔ آزادی نگاه میکند و نوشتهای ظاهر میشود : سرزمین آزادی، بلافاصله نمایی از پلیسهای مرزی نیویورک را می بینیم که عده زیادی از مهاجران را همچون گله گوسفند به پیش می رانند.در نمای بعدی چارلی نیم نگاه دیگری به مجسمه آزادی می افکند، اما این بار مشکوک و حتی تحقیر آمیز.
نامه چارلی چاپلین به دخترش
ژرالدین دخترم:
اینجا شب است، یک شب نوئل و من از تو بسی دورم، خیلی دور، اما تصویر تو آنجا روی میز هست، تصویر تو اینجا روی قلب من نیز هست، اما تو کجایی؟ آنجا در صحنه پر شکوه تئاتر هنرنمایی می کنی؟ شنیده ام نقش تو در این نمایش پر نور و پر شکوه، نقش آن “شهدخت ایرانی” است که اسیر تاتارها شده است. شاهزاده خانم باش و بمان، ستاره باش و بدرخش اما قهقهه تحسین آمیز تماشاگران، عطر مستی آور گل هایی که برایت فرستاده اند، تو را فرصت هشیاری داد نامه پدرت را بخوان. صدای کف زدن های تماشاگران گاه تو را به آسمان ها خواهد برد، برو! آنجا برو. اما گاهی نیز بر روی زمین بیا و زندگی مردمان را تماشا کن: زندگی آن رقاصان دوره گرد کوچه های تاریک را که با شکم گرسنه می رقصند و با پاهایی که از بینوایی می لرزد؛ من نیز یکی از اینان بودم، من طعم گرسنگی را چشیده ام من درد بی خانمانی را کشیده ام و از اینها بیشتر، من رنج حقارت آن دلقک دوره گد را که اقیانوسی از غرور در دلش موج می زند اما سکه صدقه رهگذر خودخواهی آن را می خشکاند، احساس کرده ام. با این همه من زنده ام و از زندگانی پیش از آنکه مرگ فرا رسد نباید حرفی زد.
دخترم در دنیایی که تو زندگی می کنی، تنها رقص و موسیقی نیست. نیمه شب هنگامی که از سالن پر شکوه تئاتر بیرون می آیی آن تحسین کنندگان ثروتمند را یکسر فراموش کن، اما حال آن راننده تاکسی را که تو را به منزل می رساند بپرس، حال زنش را بپرس و اگر آبستن بود و اگر پولی برای خریدن لباس های بچه اش نداشت پنهانی پولی در جیب شوهرش بگذار! گاه به گاه با اتوبوس یا مترو شهر ار بگرد، مردم را نگاه کن، زنان بیوه و کودکان یتیم را نگاه کن و دست کم روزی یک بار با خود بگو:”من هم یکی از آنان هستم” آری تو هم یک از آنها هستی دخترم نه بیشتر! هنر پیش از آنکه دو بال پرواز به انسان بدهد، اغلب دو پای او را نیز می ش * ک ند. وقتی به آنجا رسیدی که یک لحظه خود را برتر از تماشاگران خویش بدانی، همان لحظه صحنه را ترک کن و با اولین تاکسی خودت را به حومه پاریس برسان، من آنجا را خوب می شناسم. از قرنها پیش آنجا گهواره کولیان بوده است در آنجا رقاصه هایی مثل خودت خواهی دید، اما زیباتر از تو! مغرورتر از تو! اعتراف کن دخترم، همیشه کسی هست که بهتر از تو میرقصد. همیشه کسی هست که بهتر از تو می زند و این را بدان که در خانواده چارلی هرگز کسی آنقدر گستاخ نبوده است که به یک کالسکه ران، یک گدای کنار رود سن ناسزا بگوید. همیشه وقتی دو فرانک خرج می کنی با خود بگو سومین سکه مال من نیست، این مال یک مرد گمنام باشد که امشب به یک فرانک نیاز دارد. اگر از پول و سکه با تو حرف می زنم برای ان است که از نیروی فریب و افسون این بچه های شیطان خوب آگاهم.
من زمانی دراز در سیرک زیسته ام و همیشه و هر لحظه به خاطر بندبازانی که بر ریسمانی بس نازک راه می روند نگران بوده ام اما این حقیقت را به تو بگویم دخترم، مردمان روی زمین استوار بیشتر از بندبازان روی ریسمان نااستوار سقوط می کنند. شاید شبی درخشش گرانبهاترین الماس جهان تو را فریب دهد، آن شب این الماس ریسمان نااستوار تو خواهد بود و سقوط تو حتمی است. شاید روزی چهره زیبایی تو را گول زند و آن روز تو بندبازی ناشی خواهی بود و بندبازان ناشی همیشه سقوط می کنند.دل به زر و زیور نبند، زیرا بزرگترین الماس این جهان آفتاب است و این الماس بر گردن همه می درخشد اما روزی دل به آفتاب چهره مردی بستی، با او یک دل باش، کار تو بس دشوار است این را می دانم. به روی صحنه جز تکه ای حریر نازک چیزی تن تو را نمی پوشاند، به خاطر هنر می توان عریان روی صحنه رفت و پوشیده تر و پاکیزه تر بازگشت، اما هیچ چیز هیچ کس دیگر در این دنیا نیست که شایسته آن باشد. برهنگی بیماری عصر ماست. من پیرمردم و شاید حرف خنده آور می زنم اما به گمان من تن عریان تو باید مال کسی باشد که روح عریان اش را دوست می داری. بد نیست اگر اندیشه تو در این باره مال ده سال پیش باشد، مال دوران پوشیدگی. می دانم که پدران و فرزندان همیشه جنگی جاودانه با یکدیگر دارند. با اندیشه های من جنگ کن دخترم. من از کودکان مطیع خوشم نمی آید با این همه پیش از آنکه اشک های من این نامه را تر کند می خواهم یک امید به خود بدهم؛ امشب شب نوئل است، شب معجزه است و امیدوارم معجزه است و امیدوارم معجزه ای رخ بدهد تا تو آنچه را که من به راستی می خواستم بگویم دریافته باشی. دخترم چارلی را، پدرت را فراموش نکن، من فرشته نبودم اما تا آنجا که در توان من بود تلاش کردم تا آدم باشم تو نیز تلاش کن که حقیقتاً آدم باشی.
رویت را میبوسم